روزهای آبــــــانی❀✽
سلام پسر طلایی مامان روزها دارن تند و تند میگذرن و تو داری روز به روز بزرگتر میشی و من میترسم قدر این لحظات رو ندونم و وقتی بزرگ شدی حسرت این روزها رو بخورم واقعا خیلی شیرین و با نمک شدی وقتی صبح از خواب بیدار میشی با التماس تو صورتم نگاه میکنی و میگی دد منم بهت میگم مامانی بذار از خواب بیدار شی بعد میبرمت دد وقتی میبینی دد جواب نداد دوباره با التماس میگی کـــــــا (شکلات) واقعا تو این حالت قیافت دیدنی تا اول صبح شکلات نخوری ول کن نمیشی موندم شکلات چی داره شما بچه ها این قدر عاشقشین اللهی قربون این شیرین زبونیها و شیرین کاریات شم قبلا وقتی عصبانی میشدی سرتو میزدی این ط...
نویسنده :
مامانی
12:22